2024-03-29T18:51:15Z
https://fabak.ihcs.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=130
تفکر وکودک
2383-0700
2383-0700
1391
3
6
فلسفه برای کودکان (P4c): مضامین فلسفی در داستانهای متون کلاسیک ادب فارسی
احمد
اکبری
طاهره
جاویدی کلاته جعفرآبادی
بختیار
شعبانی ورکی
محمد
تقوی
هدف از پژوهش حاضر بررسی مضامین فلسفی داستانهای متون کلاسیک ادب فارسی به قصد استفاده در برنامه فلسفه برای کودکان است که با روش پژوهش فلسفی و استنتاج منطقی انجام شده است. برای این منظور نخست به برنامه فلسفه برای کودکان از منظر لیپمن و چگونگی توسعه آن و نیز توفیق لیپمن در گسترش برنامه فلسفه برای کودکان و پیدایش رویکردهای مختلف پرداخته شد، آنگاه نشان داده شد هر کدام از رویکردها به فلسفه برای کودکان به جنبۀ خاصی از فلسفه تاکید دارد. بدین ترتیب با توجه به نگاه کلگرایانه و با عنایت به ساحتهای فلسفه، مسائل اساسی فلسفه در سه قلمرو هستی-شناسی، شناختشناسی و ارزششناسی مشخص و در هر قلمرو سوالات مهمی طرح و برای هرکدام از سوالات نمونه داستانی از متون کلاسیک ادب فارسی ارائه شده است. نتایج نشان داد که: فراهم نمودن محتوایی فلسفی متناسب با فرهنگ بومی برگرفته از متون کلاسیک ادب فارسی و بازنویسی آنها متناسب با سن کودکان به عنوان رویکردی کلگرایانه که در آن به ابعادی چون؛ فرایند تفکر، محتوای فلسفی، غنای ادبی و فرهنگ وابستگی توجه داشته باشد، امکان پذیر است.
فلسفه برای کودکان
داستانهای متون کلاسیک ادب فارسی
مضامین فلسفی
2013
02
19
1
25
https://fabak.ihcs.ac.ir/article_721_f0b69b3d426e434723246c357b3a5553.pdf
تفکر وکودک
2383-0700
2383-0700
1391
3
6
پرورش بُردباری در داوری (تفکر)؛ منظری پدیدارشناختی
رمضان
برخورداری
فرزین
بانکی
پرورش قوه­ی تفکر در دانشآموزان همواره یکی از دغدغهها و اهداف مهم نظام­های آموزش و پرورش رسمی بوده است. کلیدیترین عنصر در تفکر داوری کردن است که معطوف به موضوعات مختلف است. غالباً داوریِ شتابزده به عنوان آفت تفکر شناخته شده است. از بدو پیدایش نظامهای تعلیم و تربیت در عصر جدید به منظور پرورش تفکر رویکردهای مختلفی به این موضوع وجود داشته است که متأثر از پرسش از ماهیت خود تفکر و انتظاراتی که می­توان از تعلیم و تربیت با توجه به این برداشتهای مختلف داشت است. عمدة رویکردهایی که مطرح بودهاند توجه خود را به مهارتهای تفکر که در زیرمجموعه قواعد منطقی گرد هم آمدهاند معطوف کردهاند. در مقاله­ی حاضر ضمن تایید اهمیّت تعلیم قواعد منطقی برای درست اندیشیدن تلاش بر آن است با مولفههایی از رویکرد پدیدارشناختی برخی از کاستی­های رویکردهای موجود را جبران نماید و زمینه را برای پرورش بردباری در داوری فراهم کند. این مولفهها عبارتست از: حیث التفاتی و بیناذهنیت که در پرتو آنها رویکرد پدیدارشناختی به پرورش بردباری در تفکر (داوری) تبیین میشود.
تفکر انتقادی
پدیدارشناسی
حیث التفاتی
بیناذهنیّت
2013
02
19
27
46
https://fabak.ihcs.ac.ir/article_680_1d65834494cf65eead6e90590603e195.pdf
تفکر وکودک
2383-0700
2383-0700
1391
3
6
بررسی تاثیر روش اجتماع پژوهشی در "برنامه فلسفه برای کودکان" بر خلاقیت کودکان
کاوه
رستمی
ابراهیم
رحیمی
ویدا
رستمی
سپیده
هاشمی
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر روش اجتماع پژوهشی در برنامۀ آموزش فلسفه برای کودکان بر پرورش خلاقیت کودکان است. افرادی که در این پژوهش شرکت داشتند چهل نفراز دانشآموزان پسر پایۀ چهارم ابتدایی هستند، که از بین مناطق شهر شیراز با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از آزمون خلاقیت تورنس (فرم تصویری ب) که دارای سه فعالیت و در چهار خرده مقیاس سیالی، انعطافپذیری، اصالت، بسط است استفاده شد. داستانهای فکری مرتضی خسرونژاد طی دوازده جلسه، در سه ماه، هر هفته یک جلسه شصت دقیقهای آموزش داده شد. این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیشآزمون ـ پسآزمون و با استفاده از گروه کنترل است. برای تحلیل دادهها از آزمون کواریانس استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که میزان خلاقیت کودکانی که تحت آموزش داستانهای فکری مرتضی خسرونژاد قرار گرفته بودند، به طور معناداری بیشتر از میزان خلاقیت کودکانی بود که این آموزش را دریافت نکرده بودند.
آموزش فلسفه به کودکان
خلاقیت
روش اجتماع پژوهشی
داستانهای فکری
2013
02
19
47
62
https://fabak.ihcs.ac.ir/article_566_35c3268f15665ce99998fb01872b8f14.pdf
تفکر وکودک
2383-0700
2383-0700
1391
3
6
بررسی رابطة سبکهای تفکر و سبکهای یادگیری در دانشآموزان مقطع دبیرستان شهر تهران
مریم
رفعتی
امروزه در نظامهای تعلیم و تربیتی توجه زیادی به پرورش مهارتهای تفکر میشود و کودکان آموزش میبینند که چگونه با استفاده از فکر خود زندگی کنند. بنابراین به نظر میرسد شناخت سبکهای تفکر (بهعنوان الگو و روش ترجیحی فرد در استدلال، ارزیابی و قضاوت) و کاربرد آن در زندگی روزمره و در زمینههای متفاوت میتواند روشنگر باشد. هدف این مطالعه نیز بررسی رابطة سبکهای تفکر و سبکهای یادگیری است. برای سبکهای تفکر از سیاهه سبکهای تفکر استرنبرگ (Zhang-Sternberg, 2005) و برای سبکهای یادگیری از نظریة گراشا ـ ریچمن (Grasha-Reichmann, 1996) استفاده شده است. شرکتکنندگان این مطالعه دانشآموزان دبیرستانی مدارس شهر تهران بودند. از این جامعه، به روش نمونهگیری خوشهای 533 نفر (258 دختر و 275 پسر) انتخاب شدند و به سیاهة سبک تفکر و مقیاس سبک یادگیری گراشا ـ ریچمن پاسخ دادند. یافتهها نشان داد که سبکهای تفکر با سبکهای یادگیری رابطة معناداری دارند. همچنین یافتهها نشان داد که سبکهای تفکر با الگوهای متفاوتی توانستند هر یک از سبکهای یادگیری را پیشبینی کنند. به نظر میرسد که دانشآموزان با سبک تفکر نوع اول، سبکهای یادگیری مستقل را ترجیح میدهند و دانشآموزان با سبک تفکر نوع دوم و سوم، به دیگر سبکهای یادگیری گرایش دارند.
سبکهای تفکر
سبکهای یادگیری
مهارتهای فکری
پرورش تفکر
آموزش و پرورش
2013
02
19
63
81
https://fabak.ihcs.ac.ir/article_681_aabcb9808127aedbf27044a0e36622d9.pdf
تفکر وکودک
2383-0700
2383-0700
1391
3
6
بررسی و نقد برنامه فلسفه برای کودکان از منظر حکمت متعالیه
علی
ستاری
هدف کلی این مقاله بررسی و نقد برنامه فلسفه برای کودکان از منظرحکمت متعالیه است. سئوال کلی تحقیق عبارت است از این که مبانی فلسفی برنامه فلسفه برای کودکان چیست و براساس حکمت متعالیه چه نقدهایی بر آن وارد است؟ در این مقاله، از روش پژوهش تحلیلی ـ استنتاجی (Analytic – Deductive) استفاده شده است. شواهد نشانگر وجود وجوه اشتراک و افتراق میان برنامه فلسفه برای کودکان و مبانی فلسفی حکمت متعالیه است. بر این اساس نقدهایی به برنامه فلسفه برای کودکان از منظر حکمت متعالیه وارد شده است. با این حال با توجه به وجوه اشتراکی که میان این برنامه با حکمت متعالیه وجود دارد، با حذف عناصر ناهمسان و اضافه نمودن عناصر لازم و انجام اصلاحاتی در این برنامه، با در نظر گرفتن مدل بومی سازی شده این برنامه می توان آن را در نظام تعلیم و تربیت کشورمان به کار گرفت.
فلسفه برای کودکان
برنامه فلسفه برای کودکان
حکمت متعالیه
2013
02
19
83
106
https://fabak.ihcs.ac.ir/article_650_0100f31f668b9f2a0362414650144454.pdf
تفکر وکودک
2383-0700
2383-0700
1391
3
6
رابطة باورهای معرفت شناختی و گرایش به تفکر انتقادی در دانشآموزان دورة متوسطة شهر ماکو در سال تحصیلی91-90
اکبر
سلیمان نژاد
بهروز
آیرملوی
این پژوهش با هدف بررسی رابطة باورهای معرفت شناختی و گرایش به تفکر انتقادی در دانشآموزان دورة متوسطة شهر ماکو انجام گرفت. جامعة آماری شامل کل دانشآموزان متوسطة شهر ماکو است که با استفاده از روش تصادفی خوشهای تعداد سیصدوچهلوشش نفر به عنوان نمونة آماری انتخاب شدند. روش تحقیق روش همبستگی بود. ابزار جمعآوری اطلاعات، پرسشنامة باورهای معرفت شناختی «شومر» و پرسشنامة تفکر انتقادی «کالیفرنیا» بودند. برای تحلیل اطلاعات از آزمون t گروههای مستقل و روش تحلیل واریانس و تحلیل رگرسیون به روش گامبهگام استفاده شده است. نتایج حاکی از آن است که بین باورهای معرفت شناختی و گرایش به تفکر انتقادی رابطة معناداری وجود دارد و باورهای معرفت شناختی، پیشبینیکنندة یکی از مؤلفههای تفکر انتقادی (استدلال استقرایی) است. همچنین بین باورهای معرفت شناختی دانشآموزان دختر و پسر تفاوت معناداری نیست. در گرایش به تفکر انتقادی، در استدلال استقرایی دختران بالاتر از پسران بودند؛ در سایر مؤلفهها هیچ گونه تفاوتی دیده نشد و باورهای معرفت شناختی میتواند گرایش به تفکر انتقادی را در دختران و پسران پیشبینی کند. همچنین نتایج حاصل از این تحقیق نشان میدهد که باورهای معرفت شناختی میتوانند پیشبینیکنندة مؤلفههای گرایش به تفکر انتقادی باشند و نیز، مؤلفههای باورهای معرفت شناختی میتوانند در جهت تقویت تفکر انتقادی و پیشبرد اهداف آموزشی عواملی تأثیرگذاری باشند و با شناسایی این باورها گامهای صحیح و مؤثری را در جهت رسیدن به شاخصهای تفکر انتقادی برداشت.
باورهای معرفت شناختی
تفکر انتقادی
دانشآموزان دورة متوسطه
توانایی یادگیری
استنباط
2013
02
19
107
132
https://fabak.ihcs.ac.ir/article_575_a8b7e2a855c969f0e973fb20e6292d9d.pdf
تفکر وکودک
2383-0700
2383-0700
1391
3
6
توسعة فرهنگی در برنامههای کودک سیما
پریسا
گرجی بند پی
مقالة پیش رو حاصل پژوهشی است که به بررسی برنامههای کودک تلویزیون از منظر توسعة فرهنگی و ­شاخص­های آن میپردازد. به این منظور ابتدا با گزینش چارچوب نظری مناسب از میان دیدگاههای جامعهشناسان فرهنگی (وبر، پارسونز و اینگلهارت) به تبیین و تعریف توسعة فرهنگی از دیدگاه انتخابی (یونسکو) پرداخته شده است. سپس بررسی وضعیت موجود با کنکاش در برنامههای کودک سیما و آنچه این رسانه در اختیار کودکان قرار داده از نظر محتوا (شاخصهای هویت فرهنگی، میراث فرهنگی، مشارکت فرهنگی و همکاریهای فرهنگی بینالمللی) و ساختار (نوع لباس، فضای صحنه، تقلید صدا، موسیقی، شعر، مشارکت کودکان و شیوه انتقال پیام) مورد توجه قرار گرفته است. واحد تحلیل در این پژوهش «قالب برنامه» و روش مورد استفاده، مطالعه اسنادی، تحلیل محتوای کمی و کیفی و مصاحبة کانونی است. نکته حائز اهمیت آنکه دورة زمانی مورد بررسی، به دلیل مصادف شدن با چند مناسبت اصلی در ایام سال با محرم، فجر، نوروز و ایام عادی ظرفیت پرداخت به موضوعات مختلف و قابل طرح را داشته است. همچنین برنامههای انتخاب شده (عمو پورنگ و فیتیله) طبق آمارها درصد بالایی از بینندگان را به خود اختصاص دادهاند. یافتهها نشان میدهد که نوع لباس و فضای ارائة پیام در این دو برنامه، مناسب با محتوا و مناسبت بوده است و از سه عنصر شعر، موسیقی و تقلید صدا درست بهره گرفته شده است. در برنامههای مذکور بیشتر از قالب نمایشی و کارتون خارجی استفاده شده و شیوة انتقال پیام بیشتر به صورت غیرمستقیم بوده است. شاخصهای توسعة فرهنگی از دیدگاه یونسکو با اولویتهای برنامهسازی ارائهشده در برنامهها مغایرتی ندارد. در این دو برنامه به برخی از موضوعات بیشتر پرداخته میشود و در عین حال بسیاری از مضامین مورد نیاز کودکان به دلیل عدم آگاهی برخی برنامهسازان حوزة کودک با شاخصهای توسعهای مورد اغماض قرار میگیرد. این در حالی است که برای داشتن کودکی توسعه یافته باید او را با مضامین و محتواهای مختلف و نه یک سویه آشنا نمود. بنابراین معنای روشن، درست، کامل و تأثیرگذاری از توسعه در اختیار کودک قرار نمیگیرد.
توسعه
توسعة فرهنگی
دیدگاه یونسکو
کودک
برنامههای کودک تلویزیون
2013
02
19
133
165
https://fabak.ihcs.ac.ir/article_688_5d99a593683e27717f31855fb1d5493b.pdf